دیالک تیک خودهمرنگسازی
برگردان شین میم شین برگردان شین میم شین

 

زندگی در پسامدرنیته

 

دکتر ورنر سپمن

فیلسوف، جامعه شناس و اندیشمند گرانقدر معاصر

 

از دایرة المعارف روشنگری

 

·      سکوت چشمگیر بسیاری از روشنفکران نسبت به توسعه فاجعه اجتماعی ـ فرهنگی، معنائی فراتر از پرهیز و یا اختلاف نظر دارد.

·      موضع غالب، عبارت است از اجتناب از موضعگیری انتقادی نسبت به علل توسعه های جاری کنونی.

·      مقایسه این وضع با اوضاع حدود بیست سال پیش، از یک چرخش 180 درجه ای حکایت می کند.

 

·      راه حل های رفرمیستی سابق جای خود را به مطالبات نابرابری طلبانه محافظه کاری نو و الگوهای سمتگیری ارتجاعی و احیای وضع سابق[1] داده اند.

 

·      بخش اعظم روشنفکران در سایه بحران اجتماعی، موضع مخالفت و انتقادی خود را با بی تفاوتی اجتماعی، رلاتیویسم روشنفکرانه و اساطیر فساد[2] و چه بسا با ارزش های سنتی از قبیل میهن و ملت جایگزین ساخته اند.

 

·      انتقاد اجتماعی و راه حل های دورنمامند[3] عقب نشینی کرده و موضع تدافعی گرفته اند.

·      تغییرات تعیین کننده در سیمای فرهنگی ـ ایدئولوژیکی، از دیر باز خودنمائی می کنند:

·      خوش بینی ساده لوحانه پیشین به پیشرفت اجتماعی، در هراس پناهجویانه از یورش جهان بینانه محافظه کاری نو، جای خود را به تردید نسبت به تحول برنامه مند جهان و چه بسا ـ حتی ـ به بی علاقگی نسبت به تعقل و خرد داده است.

 

·      آمادگی به شنیدن انتقاد از چیزی، به نیت شناخت و یا کشف حقانیت کسی و مخالفت با تابوی تفکر حاکم، بویژه در عرصه آکادمیکی به طرز محسوسی کاهش یافته است.

 

·      اگر در سمینارهای جامعه شناسی، در سال های 70 میلادی، از ساختار طبقاتی، مسائل سرکوب غرایز، میزان اضافه ارزش، شعور غلط و فرم های ستمگرانه بازتولید قدرت سخن می رفت، ده سال بعد، اصول سیستمفونکسیونالیستی وسیعا اشاعه یافته اند و همزمان ـ بی اعتناء به تناقضمندی منطقی این موضعگیری های نظری ـ به جانبداری از «فردگرائی» متدئولوژیکی، به جانبداری از «شیوه تفکر علیل» و به هواداری از تمرکز مد روز فلسفی بر «جزء»[4] سینه سپر می شود.

 

·      اگرچه ایمان و اعتماد به توسعه بحران بطرز چشمگیری متزلزل شده، ولی از ناگزیری و اجتناب ناپذیری آن نیز سخن در میان است، چرا که آلترناتیوها و حتی دورنماهای تخیلی غیر قابل تصور تلقی می شوند.

 

·      در غیاب رقیب سیاسی ـ جهان بینانه مؤثر، طرز تفکرهای ارتجاعی می توانند، نه تنها در زندگی روزمره، بلکه همچنین در عرصه های بازتولید روشنفکری، بدون مزاحمتی شکوفا شوند:

·      سیستم های سمتگیری جهان بینانه درکی از تاریخ سرهم بندی می کنند، که از سیر همیشه همان زوالمندی سرنوشت[5] انسانی حکایت می کند و آغاز و انجام، زیر علامت منفی، یکسان تلقی می شوند.

 

·      به موازات آن، فلسفه زندگی دستکاری شده ای به عنوان یک درمان سوبژکتیف معنوی تجویز می شود.

·      تخیلات بلاواسطگی و توهمات مبتنی بر تحقق فردگرایانه زندگی در ورای شرایط اجتماعی، محبوبیت چشمگیری کسب می کنند.

·      تصوراتی از ابعاد تجربی ماقبل مفهومی و امکانات یک «اصالت» فرم نیافته پرورده و تخمیر می شوند و یک بلاواسطگی «شهود» توخالی از طریق تمرکز «احساسمند» بر «جسم»، به مثابه یک بعد وجودی «غیرقابل بحث» به حساب آن گذاشته می شود.

 

·      در حالیکه حوادث اجتماعی برای شعور روزمره مبهم و غیرقابل درک جلوه می کنند، که گویا به اراده تصادف کور انجام می یابند، در محافل روشنفکری نامدار از «پایان تئوری اجتماعی» و از محال بودن تمیز واقعیت از خیال، حقیقت از دروغ سخن می رود.

 

·      الگوهای تفسیری تفکر حاکم از سوی اکثریت روشنفکران پذیرفته می شوند و در قانون نامه[6] «دانش  مفهومی» حضرات درج می گردند:

·      الگوهای سمتگیری محافظه کاری نو[7] با کوچکترین مقاومتی مواجه نمی شوند و تصورات مربوط به نابرابری مشروع بی سخنی پذیرفته می شوند.

 

·      محصولات جهان بینانه ایدئولوژی سازی قدرتگرا[8]، به سبب بی دورنمائی شیوه اجتماعی شدن حاکم و تناقضات اجتماعی ـ فرهنگی ناشی از آن، به مثابه اسطوره بیهودگی فلسفه تاریخ[9] تلقی می شوند:

·      با تلاش و تقلای تئوریک، تسلیم و انفعال شعور روزمره مورد تأیید قرار می گیرد.

·      ناندیشیدن به قضایا و خود داری از عمل، به مثابه یگانه واکنش ممکن، در برابر توسعه اجتناب ناپذیر فاجعه قلمداد می شود.

 

·      اما علیرغم اینها همه، میان شعور بحرانی و شعور روزمره تفاوت مهمی وجود دارد:

·      شعور بحرانی نام آور، نه فقط اسیر خود فریبی ایدئولوژیکی خویش است، بلکه علاوه بر آن، آن را به استدلال «فلسفی» می آراید و الگوهای سمتگیری فتیشیستی (بت پرستانه) خود را در قالب طرح تفسیر جهان بینانه[10] می ریزد، طرحی که مشخصه اصلی اش تردید نسبت به تعقل و روشنگری است.

 

·      این موضعگیری ایدئولوژیکی نتایج دوربردی برای درک توسعه های بالفعل دارد.

 

·      وقتی که پدیده بحرانی مطرح می شود، توصیف حال، همواره با یک لحن اساسی تأییدگر همراه می شود.

·      روشنفکر جامعه مجاز است، وضعیتی را تشخیص دهد و توصیف کند، ولی حق ندارد، در باره علل آن پرس و جو کند.

·      ما اکنون، بی کوچکترین تردید، در جهان تصوری معروف به «تفکر پسا مدرن» به سر می بریم.

 

پایان

 

 

 



[1]  restaurativer Orientierungsmuster

[2]  Verfallsmythologien

[3]  perspektivische Gegenentwürfe

[4]  Fragment

[5]  Schicksalsverfallenheit

[6]  Kanon

[7]  Neo-konservativen Orientierungsmustern

[8]  machtkonform

[9]  »geschichtsphilosophischer« Vergeblichkeitsmythos

[10]  weltanschauliches Interpretationsschema


January 12th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي